#احمد_محمود
زاده: چهارم دی ماه ۱۳۱۰ اهواز
در گذشت: دوازدهم مهر ماه ۱۳۸۱ تهران
احمد محمود نویسنده بزرگ ایرانی,
وی بیشتر با شاهکارش یعنی رمان «همسایهها» شناخته میشود.
یگانه روایتگر خطه جنوب و به ویژه خوزستان
احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود، نویسنده معاصر چهارم دی ماه ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی به دنیا آمد.
او بیشتر خودش را دزفولی میدانست؛ چرا که پدر و مادرش زاده آنجا بودند.
در برخی آثار احمد محمود مانند همسایهها و مدار صفر درجه واژهها و جملاتی با گویش دزفولی به چشم میخورد.
او پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش به دانشکده افسری ارتش رفت. مدتی نیز پس از بر افتادن دکتر محمد مصدق و پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ , بازداشت شد و مدتی نیز در حوالی خلیج فارس در تبعید به سر برد.
محمود از این دوره با عنوان «زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم» نام میبرد. نام کتاب «درخت انجیر معابد» یادگار همین دوره تبعید در بندر لنگه است و میگفت درخت تناور سایهافکنی بود که زیر آن بساط خود را پهن میکردیم و غذا میخوردیم.
احمد محمود نتوانست تحصیلاتش را به پایان ببرد ,خود در این باب میگوید:
«با همه اشتیاقی که داشتم نشد و نتوانستم به تحصیل ادامه دهم. بیقراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همین بود که در هیچ کاری نتوانستم پایدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشتهام تعداد کنم از بیست میگذرد.» (حکایت حال – گفتوگو با لیلی گلستان، کتاب مهناز ۱۳۷۴ ص ۹)
احمد محمود در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید:
“پس از انقلاب به اصرار خودش بازخرید و خانهنشین شد تا شاید به «درد درمانناپذیری که همه عمر» با او بود سامان بدهد. «نمیدانم این درد چهوقت و چگونه به جانم افتاد، اما میدانم که اولین نشانه بالینی آن در سال ۱۳۳۳ بروز کرد – وقتی که “داستانکی” نوشتم با نام “صُب میشه” و در یکی از مجلات پرتیراژ آن روزگار چاپ شد.
پس از آن اگرچه در مشاغلی که لازمه تامین هزینه زندگی بود ناپایدار بودم، ولی در اندیشیدن به نوشتن پایدار و حتی سمج.»(حکایت حال – گفتوگو با لیلی گلستان، کتاب مهناز ۱۳۷۴ ص ۹ و۱۰)
اولین اثری که از احمد محمود منتشر شد یک مجموعه داستان کوتاه به نام «مول» بود که در سال ۱۳۳۶ چاپ شد. البته پیش از این و زمانی که محمود بیست سال داشت داستانهایی از او در مجله «امید ایران» و همچنین «نقش جهان» نیز منتشر شد.
این نویسنده بزرگ در همین مصاحبه میگوید:
“مجموعه داستان «مول» را با هزینه شخصی و قرض از یکی از دوستانش در پانصد نسخه و با هزینه پانصد تومان به چاپ رسانده است.”
کتاب دوم محمود مجموعه داستانی بود به نام «دریا هنوز آرام است». این اثر توسط انتشارات گوتنبرگ و با تیراژ بالا – سه هزار نسخه – منتشر شد. احمد محمود درباره فروش این کتاب در گفتوگو با لیلی گلستان میگوید:
«آن روزگار، یعنی سال سی و نه، سه هزار نسخه خیلی بود. و روی دستش ماند! بعدها مُهری درست کرد به نام مُهر جایزه، کتاب را کِشمنی میفروخت – کیلویی! – هر کس یک کیلو کتاب میخرید، مُهر را میزد روی کتاب “دریا هنوز آرام” است و به عنوان جایزه آن را میداد به خریدار! یعنی بابت هر کیلو کتاب یک دریا هنوز آرام است جایزه میداد.»
سومین کتابی که از احمد محمود منتشر شد «بیهودگی» نام داشت.
محمود داستانهای کوتاه خود را در سال ۱۳۴۵ با نوشتن معروفترین اثر خود، یعنی «همسایهها»، آغاز کرد. «دقیقا اردیبهشت چهل و پنج.» پس از نوشتن همسایهها به گفته محمود کسی حاضر به انتشار این رمان نبود؛ چرا که میگفتند رمان حجیمی است.
احمد محمود میگوید: «بخشهای کوتاهی از همسایهها را استنساخ کردم و شروع و پایانبندیشان را درست کردم و با توضیح “بخش کوتاهی از رمان منتشر نشده همسایهها” به عنوان داستان کوتاه، دادم چاپ کردند – در پیام نوین، در فردوسی و در جُنگ جنوب – همسایهها چاپنشده ماند و ماند.» (حکایت حال – گفتوگو با لیلی گلستان، کتاب مهناز ۱۳۷۴ ص ۴۴)
وی همچنان به نوشتن داستان کوتاه ادامه داد.
پس از مدتی محمود شروع به بازنویسی “همسایهها” کرد.
ابراهیم یونسی، داستاننویس پس از خواندن متن بازنویسیشده «همسایهها» آن را پسندید و احمد محمود را به انتشارات امیرکبیر معرفی کرد که این کتاب در تیراژ کمی چاپ شد و با استقبال خوانندگان مواجه شد.
«استقبال از همسایهها موجب شد که فکر کنم وارد مرحله تازهای در داستاننویسی شدهام. حس کردم که مسئولیتم بیشتر شده است، باید به داستان و داستاننویسی به صورت امری جدیتر نگاه کنم و جدیتر بنویسم.» (حکایت حال – گفتوگو با لیلی گلستان، کتاب مهناز ۱۳۷۴ ص ۴۵)
داستان رمان همسایهها نگاهی دارد به زندگی طبقات پایین مردم ایران در شهر اهواز و داستان از نگاه جوانی به نام خالد است. احمد محمود در سال ۱۳۷۹ برنده دوره اول جایزه هوشنگ گلشیری شد. بسیاری از منتقدان ادبی بهترین اثر محمود را همان رمان «همسایهها» میدانند.
احمد محمود درباره داستاننویسی در گفتوگو به لیلی گلستان میگوید:
«به گمان من نویسنده باید آدمهای داستانش را بشناسد، گفته میشود که نویسنده , هم خالق و هم شارح زندگی آدمهای داستان است، من فکر میکنم اگر نویسنده آدمهای داستانش را نشناسد، یک جایی لنگ خواهد زد.
اشخاص از حرکت بازمیمانند و آنوقت نویسنده ناچار میشود جعل کند – حرفها را و حرکتها را – و وقتی جعل شد، دیگر آن آدم خودش نیست، کس دیگری است که نویسنده او را نشناخته است و خواننده هم باورش نمیکند.» (حکایت حال – گفتوگو با لیلی گلستان، کتاب مهناز ۱۳۷۴ ص ۱۲)
چاپ رمان معروف احمد محمود یعنی «همسایهها» پس از انقلاب اسلامی ممنوع شد و هیچ گاه اجازه انتشار نیافت.
محمود در اواخر عمرش دچار تنگی نفس شدیدی شد و سرانجام در دوازدهم مهر ماه ۱۳۸۱ به دنبال یک دوره طولانی بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
وی کارنامه ای پربار و منشی والا از خود به یادگار گذاشت. وی یکی از شریف ترین و برجسته ترین نویسندگان ایرانی بود.
از آثار احمد محمود علاوه بر آنهایی که نام برده شد میتوان به «غریبهها» و «پسرک بومی»، «داستان یک شهر»، «زمین سوخته»، «دیدار»، «قصه آشنا»، «از مسافر تا تبخال» و «مدار صفر درجه» اشاره کرد.
یگانه روایتگر خطه جنوب …
